وقتی که آب...

وقتی که آب

 

پیاله جای پایت را

 

روی ساحل سربزیر شمال پرمی کند

 

می توانی دلت را از نامم خالی کنی

 

و روسری ات را به خواب دریا ببری

 

دست خالی که نمی شود به پیشواز خاطره ها رفت

 

من هم وقتی چمدانم پر از گریه شد

 

راه می افتم

 

حالا دیگر فهمیده ام

 

راهی که بسوی دریا می رفت

 

از در خانه ما هم گذشته است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد